سانیا ،دختر گلم ،چند روزیه از خودت صدا در میاری ،اسمتو میشناسی وقتی صدات میکنند سرت را بر می گردانی و نگاه می کنی،وقتی که خوابیدی و بهت می گم بیا بغلم شونهاتو بلند می کنی ،منو کاملا می شناسی و وقتی می خوام بهت شیر بدم دست و پا می زنی و خودت را برام لوس میکنی ، یکی از عروسکهات (سمت راستی)را که مامان فهیمه اسمش را گذاشته تانیا را خیلی دوست داری ،وقتی می زارم کنارت بهش نگاه می کنی و از خودت صدا در میاری، انگار که با عروسکت حرف میزنی ، برات یه سی دی ترانه های کودکانه خریدم، وقتی صداش رو می شنوی ساکت می شی و به تلویزیون خیره می شی وتصاویرش را نگاه می کنی . دخترکم هر روز داری قشنگ تر و زیبا تر می شی ، چشمات خیلی مه...