سانیاسانیا، تا این لحظه: 12 سال و 14 روز سن داره

sania

شهر بازی

سانیا جونم بعد از باغ وحش بابایی شما را به شهر بازی برد و به ان تخاب خودت سوار این اسب قشنگ شدی. ...
7 فروردين 1393

باغ وحش

در تاریخ 93/1/7 بابایی برای اینکه شما را از دل تنگی در بیاورد تصمیم گرفت شما رو به باغ وحش ببرد و شما در آنجا هر حیوانی را که می دیدی می گفتی هاپو... الهی مامان فدات بشه. ...
7 فروردين 1393

حاضر شدن

دخترم اینجا می خواستیم برویم خانه مامان جون خیلی خوشحال بودی لباس هایت را آوردی و تلاش می کردی آن هارو بپوشی و با کلی تلاش حاضر شدی .سانیا جونم  با این لباس ها مثل پرنسس ها شدی.پرنسس کوچولو عاشقتم البته به قول خودت عاشیم.   ...
6 فروردين 1393

سال نو مبارک

دختر خوشگلم شما امسال در هفت سین چیدن خانه خودمان به مامان کمک کردی و خیلی خسته شدی انقدر رفتی اومدی تا میز تکمیل شد.خسته نباشی نانازم ...
29 اسفند 1392

سال نو مبارک

دخترکم سال نو مبارک امیدوارم در کنار مامان و بابایی سال خوبی داشته باشی همراه با شیطنتهات . اینم هفت سین سال 1393خانه مادر جون ...
29 اسفند 1392

چهارشنبه سوری

ناز گل مامان امسال دومین سالی است که شما در شب چهارشنبه سوری حضور دارید. پارسال چون کوچکتر بودی زیاد متوجه چیزی نمی شدی ،خلاصه که امسال از سرو صدا تعجب کرده بودی همش میگفتی این چی،صدا چی،تا اینکه من و مادر جون تصمیم گرفتیم شما را از کنجکاوی در آوریم و شما را بردیم بیرون تا از نزدیک همه چیز را مشاهده کنی و در آنجا کلی آتش بازی کردی و به کمک خودم از روی آتش پریدیم و خیلی خیلی ذوق کردی. ...
27 اسفند 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به sania می باشد