سانیاسانیا، تا این لحظه: 12 سال و 15 روز سن داره

sania

واکسن چهار ماهگی

91/6/2 نوبت واکسن چهار ماهگی شما بود  شب قبل واکسن زدنت تا صبح نخوابیدم و ناراحت بودم که شما می خواهی فردا درد بکشی .قبل از واکسن زدن داشتی میخندیدی و خوشحال بودی و یکد دفعه سوپرایز شدی و  خیلی گریه کردی من هم همراه شما گریه کردم آخه مامانی خیلی دوستت داره همان جا گفتم ای کاش نیاز نبودهیچ بچه ای واکسن بزنه بعد از واکسن زدن رفتیم مهمونی خونه عمو حمیدم  آخه مامان بزرگم اونجا بود  و رفتیم تا ایشان را ببینیم آنجا به خاطر درد واکسنت خیلی گریه کردی و همه را ناراحت کردی . این هم یک عکس از قیافه درد کشیده شما . ...
18 شهريور 1391

ناز ناز گلم

نازی نازی گلم چند روز  دیگه چهار ماهت کامل میشه و پا میزای تو پنج ماهگی . همش دستت رو میبری تو دهنت ،وقتی منم دستت را از دهنت بیرون میکشم ،جیغ میزنی   پاهات رو بلا میبری و با دستهای کوچولوت پاهات رو میگیری و می خواهی ببری تو دهنت  ،زبونت رو هم همش میاری بیرون ، چند روزی که خیلی مامان رو اذیت میکنی آخه شیر نمی خوری و بی تابی میکنی فردا میخوام ببرمت پیش پزشکت که ببینم ،آخه !چرا شیر نمی خوری ؟؟؟؟؟ از چند ماه پیش که متوجه شدم  ،شما حساسیت به پروتئین داری ، به دستور پزشک  پروتئین را از غذام حذف کردم ،عزیزم خیلی برات نگرانم ،امیدوارم هر چه  زودتر این حساسیتت بر طرف بشه . ...
17 شهريور 1391

دختر باهوش من

دختر گلم ،وقتی میام سر لپ تاب تا به وبلاگت سری بزنم با دقت نگاه میکنی و میخندی، ذوق میکنی و دست و پا میزنی انگار می دونی من دارم چه کار میکنم چشمهای قشنگت رو می دوزی به مانیتور وخوب بازرسی میکنی . امروز هم برای اولین بار جقجقتو درست گرفتی تو دستت ما هم  کلی ذوقت را کردیم. ...
10 شهريور 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به sania می باشد